زهرا و امیر علیزهرا و امیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
از آغاز زندگیمون از آغاز زندگیمون ، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

شاهزاده قلبم

خواب دیدن زهرا

گلهای قشنگم سلام می خوام یک اتفاق قشنگی رو براتون تعریف کنم امروز صبح تقریبا" ساعت 6 بود که با صدای گریه زهرا بیدار شدیم عزیزم زهرا می گفت : پسته پسته می خوام منم که گیج خواب بودم بهش گفتم بیا مامان کتاب قصه هات توی کمدته اونم می گفت نه پسته می خوام بعد بلند شد توی رختخوابش نشست یک نگاهی به امیر علی کرد بعد محکم زد توی گوش امیر علی بمیرم من، امیر علی هم از خواب پرید و وحشت زده گریه می کرد بابایی هم امیر علی رو بغل کردو ارومش می کرد منم همین جور که چشام باز مونده بود زهرا رو بغل کردم گفتم مامانی برای چی زدی تو گوش امیرعلی ، گفت : امیر علی پسته هامو برداشته بود بله عزیزانم ، زهرا خانم خواب دیده بود که پسته داره ...
21 ارديبهشت 1394

بدون عنوان

سلام به شیر مرد مامانی عزیزم خیلی مردونه سلام و علیک می کنی دست می دی احوالپرسی می کنی و همه می بوسنت و بهت ماشاء اله می گن ، اون شب رفتیم شاهچراغ زیارت ، در ورودی شاهچراغ ، پلیس راهنمایی و رانندگی ایستاده بود و تو با دیدن پلیس ، ذوق زده شده بودی دست بابایی رو گرفتی ، گفتی بابا بریم پیش آقا پلیسه ،  بابایی هم گفت باشه ، باهم دیگه رفتیم پیش آقا پلیس، وقتی به آقا پلیسه نزدیک شدی گفتی : سلام آقا پلیس آقا پلیس هم جواب داد : به به چه بچه خوبی ، علیک سلام گفتی : کو تفنگت آقا پلیس هم گفت : اینهاش کنار جیبمه گفتی : می خوای دزدا رو بگیری اونم گفت :  آره عزیزم گفتی : خداحافظ اونم گفت ماشاء اله به این بچه ، عزیزم بر...
21 ارديبهشت 1394